دست بردار
گاه واره هاي شان را تكان بده
چه زيبا خوابيده اند آرزو هايم
مي بيني ...........
بارش قطره هاي رويا روي پلكهاشان
و سكوت صورتي نقاشي شده روي لبهاشان
و قصه هاي نيمه جاني كه گاه
تا لا به لاي كهكشان ها با لا مي بر ................
هيسسسسسسس ..................
لا لا آرزوي من لا لا گل نشكفته ام لا لا
لا لا آرزوي من لا لا گل نشكفته ام لا لا
آرامتر
آرامتر
آزار مي دهد صداي چكاچاك قدم هايت
روياي شيرين شصت ها و دهان ها
و به سياهي نشاندن صورتي ها
بارها شنيده بودم از جنون مترسكي دستهايت
در پراندن رويا ها
اينك بايد گفت از فرياد گامهايت
و آشفته كردن خواب ها
دست بردار
دست بردار
دست بردار
چاوه روانتم تا دوایین هه ناسه