یادش بخیر...
قرار بود پویا یه پست جدید بذاره ولی یه مدت رفته مسافرت نتونست این کارو بکنه...
این شد که بازم من با یکی دیگه از شعرام (البته اگه بشه اسمشو شعر گذاشت) در خدمتم
یه کمی از بازگشایی مدارس گذشته میدونم...
ولی این شعر رو به یاد روزای قشنگ مدرسه گفتم والبته بر اساس رشته و درسای خودمون.
امیدوارم خوشتون بیاد...
میدونم بازم ایراد زیاد داره ولی به بزرگواری خودتون ببخشید. چون همش یه جورایی خاطراتمه...
یادش بخیر شیطونی ها با بچه ها
یادش بخیر جیع و داد معلم ها
یادش بخبر روزای سردو بارونی
دستای داغ آدما با یه دل بیابونی
زنگای دینی میشدیم عین آدم
بازم تو زنگ تفریحا میپریدیم رو کول هم
تو زنگای جعرافیا چیکار میکردیم ای خدا
واسه دبیر بیچاره چه نقشه هایی داشتیم ما
تو زنگ جامعه یه پا استاد حرف میشدیم
ولی امان از اون زبان فقط یه خورده خندیدیم
ریاضی و تقلبا. خنده های معلم ها
میگفت بخندبد یا که نه کلاس درس مال شما
زنگای ورزش و بگو چقد با هم میدویدیم
انگار که تو آسمونا عکس همو میکشیدیم
زنگای فارسی یه کمی شیطونیامون کم میشد
آخه با شعرو شاعری دلا یه خورده نرم میشد
ساعت تاریخ میشدیم عین همون تو قصه ها
یکی میشد تموچین و بقیه مثال مغولها
زنگای دستور زبان خدای من چی میشدیم
مثه همون دیوونه ها تو بند و زندون میشدیم
ولی تو درس عربی همه یه خورده منگ بودیم
بگی نگی تو سوالاش با همدیگه مشنگ بودیم
حالا تو زنگ فلسفه! ارسطو بود و افلاطون
ساعتای امتحانا فقط میلرزید دلامون
ساعت گرم اقتصاد فقط بوی پول می یومد
معلم تپل مپل یواش و با شور می یومد
تو زنگ منطق که فقط صغرا و کبرا میچیدیم
بهار میشد توی حیاط گلهای با غ و میدیم
روزای برفی یادمه که تو حیاط مدرسه
ناظم می یومد داد میزد برید کلاس دیگه بسه
رو کیک های تعاونی نشسته بود کلی کپک
دنبال هم می دویدیم واسه یه دونه ی پفک
روزای قبله عید بود و ترقه و سرو صدا
شادی و شور و تازگی دل های گرم بچه ها
باز گریه های زورکی یا خنده های الکی
همه بلد بودن بگن شیطونی و با نمکی
روزای جشن و یادمه دستمال های توی هوا
همه هم آواز می شدن که ای خدا این سهم ما
بچه ها فریاد می زدن. معلم ها داد میزدن
درختا تو گوش همه سیلی های باد میزدن
حرفا همش صادقونه. دلا بدونه بهونه
کاشکی میشد تووی گوش ها صدای خنده بمونه
عکسای یادگاریمون هنوز عزیزترین چیزه
می گیره بغضم تو گلو اشکای پاکم می ریزه
حالا که خوب فک می کنم میبینم اون روزا گذشت
من موندم و یه عالمه خاطره ریز و درشت
با کی بگم که اون روزا قشنگ ترین لحظه ها بود
کاشکی میشد یه بار دیگه قلب های پاک و می ربود
یادش بخیر روزای سرد و بارونی
دستای داغ آدما با یه دل بیابونی...
یادش بخیر...

چاوه روانتم تا دوایین هه ناسه